اولین رستوران رفتن مهرسا
توی یک شب بهاری که بارون شدیدی می امد 3تای رفتیم بیرون مهرسا چون اولین بارون بهاری را میدید خوشحال بود توی ماشین هی شیطونی کرد بابا محمد هم گفت بریم براش سیب زمینی سرخ شده بخرم واین شد که ماهم رفتیم رستوران وسفارش پیتزا وسیب زمینی و سالاد سزار وقارچ سوخاری دادیم مهرسا هم چون گشنه بود وبا اجازی دکترش فقط سیب زمینی خورد واین بود اولین فست فود مهرسا در باما
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی