اولین بار ایستادن دخترتوی فروشگاه
سلام به طرف دارهای مهرسا الان مهرسا را خواب کردم امدم براتون ازمهرسا بنویسم دخترم چند روزه کم اشتها شده خیلی هم بهانه میگیره حدس میزنم داره دندان درمی اورد فداش شم همه اش دستش توی دهانش است مهرسا دیگه راحت راه میره کفش هایش را پا میکند با من میریم بیرون توی حیاط اپارتمان تاب بازی میکند امروزهم با بابا رفتیم فروشگاه برای ماه رمضان خرید مهرسا را هم بردیم کلی ذوق کرده بود که می تواند راه برود چون دیدم داره خسته میشه سوار سبد فروشگاهش کردم وچون بالا نشسته بود هی می خندید وهرچی خوراکی میدید می گفت بازش کن من هم براش شکلات مترو خریدم دا...
نویسنده :
مامان مهرسا
2:43